بسم الله الرحمن الرحیم

 

کوشش‌های زیادی در سال‌های اخیر برای بیان شروط لازم و کافی «دانش» یک فرد به یک «گزاره» صورت گرفته است. این کوشش‌ها در یکی از سه فرم زیر قابل بیان است:

 

a) فرد S گزاره‌ی P را می‌داند اگر و تنها اگر: الف) گزاره‌ی P صادق است ب)فرد S به گزاره‌ی P باور دارد  ج) فرد S در باور به P موجه است

 

b) فرد S گزاره‌ی P را می‌داند اگر و تنها اگر: الف) فرد S گزاره‌ی P را بپذیرد ب) فرد S شواهد مکفی برای P دارد  ج) P صادق است

 

c)فرد S گزاره‌ی P را می‌داند اگر و تنها اگر: الف) گزاره‌ی P صادق باشد ب)فرد S اطمینان دارد که P صادق است ج) فرد S حق دارد که مطمئن باشد P صادق است.

 

گتیه بر علیه نسخه‌ی (a) استدلال می‌کند و «کافی» بودن شرایط را زیر سوال می‌برد. همچنین، استدلال مشابهی نشان می‌دهد که نسخه‌های (b) و (c) هم رد می‌شوند اگر، «داشتن شواهد مکفی» و «حق داشتن برای اطمینان به صدق» معادل «موجه بودن در باور به» در نظر گرفته شوند و بتوانند به جای آن بنشینند. 

گتیه با بیان دو نکته، سخن را آغاز می‌کند. نخست این که، وقتی از موجه بودن صحبت می‌کنیم، موجه بودن فرد S در باور به گزاره‌ی P شرط لازم برای این است که فرد S گزاره‌ی P را بداند. ممکن است که فردی در باور به یک گزاره موجه باشد اما آن گزاره غلط باشد. در ثانی، به ازای هر گزاره‌ی P، که فرد S در باور به آن موجه است ممکن است P مستلزم Q باشد(یعنی Q نتیجه‌ی منطقی P باشد). و در عین حال چون Q از P استنباط شده است مورد انتظار است که فرد S در باور به Q نیز موجه باشد. 

با مطمح نظر داشتن دو نکته‌ی ذکر شده، به دو مثال می‌پردازیم که در آن‌ها شرایط بیان شده در (a) برای برخی گزاره‌ها جاری است درحالی که همزمان نادرست است که فرد مورد نظر به گزاره دانش دارد.

 

پایان بخش اول