خب بازم یه سری بحث پیش اومد که سعی میکنم تا حدودی برداشت خودم رو ازشون بنویسم
توی چند پست قبل نوشتم عدالت از منظر الهی چیه؟
در پی این قضیه یه سری صحبت هایی پیش اومد و یکی از دوستان یه سری از نظراتش رو گفت. در پی اون حرفا واسه خود منم سوال شد که عدالت واقعا چیه؟ نقطه مقابل عدالت چیه؟
یه سری جزوه با عنوان کلی صفات الهی تو سایت نهاد بود که از خسروپناه بود، به خاطر یکی از دوستان که ازم خواست کمکش کنم و امتحانای نهاد رو به جاش بدم اونارو خوندم :) کلا خیلی خوب بود و لذت بردم. توی این بحبوحه که این سوالات برام مطرح شده بود از اون طرف این جزوهها و مطالب هم رسید و یه جورایی میشه گفت با ارادهی الهی پازلم تکمیل شد.
عدالت چیست؟ یه پاسخ خوشگل و قشنگ بخوایم بهش بدیم میشه این(به نقل از نهج البلاغه حکمت ۴۳۷):
«العدل یضع الأمور مواضعها»
ینی عدل هر چیزی رو سر جای خودش میذاره.
یه جملهای هم از علامه طباطبایی در تفسیر المیزان هست در تحلیل مفهوم عدل در ذیل تفسیر آیه ۹۰ سوره نحل:
«اقامة المساواة و الموازنة بین الأمور بأن یعطی کل من السهم ما ینبغی أن یعطاه. فیتساوی فی ان کلا منها واقع فی موضعه الذی یستحقه»
یعنی حقیقت عدل عبارت است از این که: برقراری تساوی و توازن میان امور به گونهای که سهم شایستهای به هر کدام داده شود. در نتیجه همگی از این جهت که در جایگاه شایستهی خود قرار گرفته اند، یکسان و برابرند.
خب در مورد همین ها یکم صحبت کنیم:جای هر چیزی کجاست؟ از کجا میتونیم بفهمیم که جای مناسب و شایستهی هر چیز کجاست؟
یه جایی گفتم که ما انسانها چون عدالت رو دوست داریم و دلمون میخواد پیادهاش کنیم، در همین راستا عمل میکنیم و تساوی رو ملاک و معیار برقراری عدل در نظر میگیریم. حالا این تساوی رو هم از چند جهت میشه ملاک قرار داد. اول این که بدون هیچ پیش فرضی بیایم همه چیز رو مساوی قرار بدیم و در اعطای امکانات و حقوق اولیه تساوی برقرار کنیم. دوم این که یک حد برابری و تساوی در نظر بگیریم و بگیم که همه باید به این خط و به این حد برسن.
انقدر این رویکرد و رویهی ما در بسیاری از موارد پیاده شده، که گاها وقتی از عدالت صحبت میکنیم ناخودآگاه ذهن خیلی ها سمت برابری میره. در صورتی که عدالت همیشه برابری نیست و برابری هم همیشه عدالت نیست. به قول دیگه نسبت برابری و عدالت عموم و خصوص من وجه عه. ینی بعضی جاها ممکنه عدالت و برابری در عمل یکی باشن ولی همیشه این طور نیست. برای درک بهتر این رابطه به این شکل توجه کنید:
فقط ۱ نکته میمونه: همهی امور از این نظر که در جایگاه شایسته قرار گرفتن و به نحو احسن دارن انجام میشن «برابر» هستن. میشه گفت تنها جایی که میشه به صورت کلی و بدون استثنا در مورد برابری نوشت و صحبت کرد، همین برابری از نظر شایستگی قرار گیری در جایگاه مناسبه.
یکی دو تا مثال بزنیم برای این که متوجه بشیم گاهی وقتا عدالت چقدر از اجرای برابری دوره. اون قدیم ندیما، به آب و برق و گاز یارانه تعلق میگرفت و فقیر و غنی همگی به نسبتی که مصرف داشتند از یارانه بهره مند میشدن. مثلا یه خانواده فقیر ۱۰۰ تومن پول برقش میشد که ۱۰ تومن یارانه تعلق میگرفت و ۹۰ تومن پرداخت میکرد. از اون طرف یه خانواده ثروتمند ۱۰۰۰ تومن برق مصرف میکرد و ۱۰۰ تومن یارانه میگرفت. بعد اومدن با خودشون فکر کردن که این برابری ۱۰ درصدی چیز خوبی نیست. حالا بیایم چیکار کنیم؟ این ۱۰ درصد رو کلا بیخیال شیم، به هر نفر ۴۵ هزار و ۵۰۰ تومن به صورت نقدی پرداخت کنیم. ینی برابری درصدی رو برداشتن و به جاش برابری نقدی رو جایگزین کردن. بعد گفتن که خب این طوری هم نمیشه که. اون پولدار زعفرانیه نشین با این فقیر زاغه نشین دارن به یه اندازه بهره مند میشن هنوز عدالت برقرار نشده. مردم رو از نظر درآمدی که کسب میکنن دهک بندی کردن. الان اگر اشتباه نکنم ۳ دهک بالا یارانه نمیگیرن و ۷ دهک پایین باز هم دارن همون مبلغ یارانه رو میگیرن! ینی با این وجود که این دهک ها تفاوت درآمدی دارن باز هم دارن به صورت برابر بهره مند میشن. درسته که از یه برابری بی معنی و مزخرف به سطح مناسبی از عدالت رسیدیم ولی هنوز هم عدالت کامل اینجا محقق نشده. عدالت کامل در اینجا یعنی به نسبت درامد و توان مالی، یارانه دریافت بکنیم.(در این که این تعریف من از عدالت یارانهای کامل و بی نقص نیست و بازم بهش ایران گرفت شکی نیست ولی باز هم میشه گفت سطح خوبی از عدالت محقق میشه)
مثال دیگه میتونم اینو بگم: در اقوال عمومی ادعا میشه که در شوروی سابق، رفتگر و پزشکی و صنعتگر و نانوا به یه اندازه حقوق میگرفتن و توی خونههای مشابه زندگی میکردن. خب واقعا یه لحظه این حالت رو تصور کنیم، فک کن که ۱۰ سال زحمت کشیدی و درس خوندی و تلاش کردی آخرشم با اون آقای رفتگر محترم به یک اندازه درآمد داشته باشید. البته این به معنای پست بودن فطری هیچ کدوم از افراد و مشاغل یا ذاتا ارزشمند بودن اونها نیست ولی یه جورایی مساوات باعث میشه هیچ کس به فکر تلاش و کوشش بیشتر نیفته، ینی مثلا من با خودم میگم: وقتی همین الان میتونم رفتگر باشم و n تومن حقوق بگیریم چرا ۱۰ سال زحمت بکشم و پزشک بشم و بازم n تومن بگیرم؟ البته ممکنه یه عده پیدا بشن که این راه رو انتخاب کنن ولی فکرشو بکن همون ها هم چقدر بهشون فشار میاد و چقدر از کمبودها دچار عذاب خواهند شد. یه جورایی انگار هیچی سر جای خودش قرار نمیگیره...
مثال سوم: تابلوی همهی دانشگاهها رو بکنیم، ساختمونهاشون رو تخریب کنیم و نقشهی یکی از دانشگاههای شاخص کشور رو، مثلا تهران یا شریف رو ببریم در اونجاها پیاده کنیم. تمام این دانشگاه ها ۱ سری هیئت علمی داشته باشه و همهی دانشجوها به صورت یکسان و مساوی با استفاده از بستر های مجازی در کلاس درس همین اساتید شرکت کنن. بودجهای که هر کدوم از این واحدها دریافت میکنه به اندازهی بقیه باشه و هر کسی که بخواد وارد این دانشگاهها بشه از نظر صلاحیت بررسی نشه، چرا؟ چون ما ادعا میکنیم همه برابرند و باید یکسان از امکانات آموزشی و رفاهی استفاده کنن.
انگار یه چیزی سر جاش نیست نه؟
حالا که برامون جا افتاد عدالت یه مفهوم متفاوت و شاید جذاب تر از برابریه: چطور باید عدالت رو پیاده کنیم؟ معیار تشخیصمون برای این که «چی» رو «کجا» بزاریم چی باید باشه؟
در نوشته های بعدی بهش خواهیم پرداخت :)