به نام خدا
نکات مهم مقالهی پوزیتیویسم و رئالیسم از موریس اشلیک
اشلیک این مقاله را زمانی که در آمریکا و دانشگاه کالیفرنیا حضور داشت نوشت و خواست وی این بود که در مورد سوال قدیمی رابطهی دادههای حاصل از تجربه با واقعیت بنویسید و سعی داشت در این مسیر تأثیر «معیار تحققپذیری معنا» را تبیین کند. متن ساده و شفافی است و روند مناسبی دارد و اگر خوانندهای، موضع ابتدایی اشلیک دربارهی معناداری را بپذیرد به احتمال زیاد بقیهی سخنان وی را نیز خواهد پذیرفت. هرچند که مفاهیم اصلی آن از گزند بدفهمی و ابهام در امان نیستند.
با در نظر داشتن رابطهی بین پوزیتیویسم منطقی متأخر(تجربهگرایی سازگار) و رئالیسم، اشلیک به نتایج زیر رسیده است:
۱-هستهی موجه و غیرقابل خدشهی تمایلات پوزیتیویستی در این اصل نهفته است که: «معنای هر گزارهای در در تأیید آن نهفته است»
۲-این اصل، تصریحا یا تلویحا بدین معنا نیست که «تنها، داده واقعی است». چنین حرفی بی معنی است.
۳-تجربهگرایی سازگار وجود یه جهان خارجی را انکار نمیکند و صرفا معنای تجربی گزارههای وجودی را روشن میسازد.
۴-
۵-پوزیتیویسم منطقی و رئالیسم با یکدیگر در تضاد نیستند و هرکس که مبانی اشلیک را قبول داشته باشد ناگزیر یک تجربهی گرای رئالیست است.
۶-رد یا تایید یک جهان خارجی استعلایی به این دلیل که در قلمروی متافیزیک است از دیدگاه تجربهگرایی سازگار، بی معنی است.
موضع بنیادی اشلیک در قبال «معیار معناداری» در عبارات ذکر شده واضح و مشخص است و اعتبار نتایجی که از سخنان وی گرفته میشود در پذیرفتن همین موضع بنیادی است.
مفهوم اصلی به چند طریق قابل بیان است:
۱-معنی هر گزارهای در تحقیق آن نهفته است.
۲-گام اول در فلسفهورزی این است که بپذیریم غیر ممکن است به گزارهای معنا دهیم مگر این که گزاره در حال توصیف فکتها باشد که در این حال میگوییم گزاره صادق است.
۳-بیان شرایطی که تحت آن گزارهی صادق است همان بیان معناست و چیز متفاوتی نیست. و این «شرایط» بایستی در نهایت قابل اکتشاف از دادهها باشند. شرایط متفاوت در دادهها تفاوت ایجاد میکند. معنای هر گزارهای در نهایت توسط دادهها تعیین میشود و نه هیچ چیز دیگر.
۴-یک گزاره تنها زمانی معنادار و تأییدپذیر است که بتوانیم بیان کنیم تحت چه شرایطی صادق و تحت چه شرایطی کاذب است.
مشخص است که اشلیک در مورد «معنای» گزارهها صحبت میکند اما گاهی سخنان نامناسبش این طور القا میکند که تحلیلش تنها در مورد زبان است و به این خاطر گاهی در پرداختن به هویات غیرزبانی این شبهه پیش میآید که اینها میتوانند معنادار یا بیمعنا باشند.