به نام خدا

سرواژه‌های به کار رفته بدین معنا‌ها هستند:

CR: وثوق‌گرایی خلاف واقع

NR: وثوق‌گرایی مجاورتی

دفاع از این موضع که دانش، باور صادق موثق است یا این که باوری دانش است که محصول یک فرایند موثقی باشد که همواره باور صادق تولید می‌کند؛ در واقع دفاع از موضع وثوق‌گرایی است. نگارنده بین دو شق وثوق‌گرایی با نام‌های وثوق‌گرایی مجاورتی و خلاف واقع تمایز قائل می‌شود و درصدد است تا بررسی کند که کدام یک از این دو صلاحیت اظهار نظر در مورد سطح بالاتر دانش که همان دانش درباره‌ی باور یا دانش دیگران است را داراست. نتیجه‌ای که در نهایت حاصل می‌شود این است که هیچ کدام از این دو مطلوب را حاصل نمی‌کنند و برای این منظور ارضاکننده نیستند. 

دو تئوری خلاف واقع و مجاورتی، تئوری‌های عمومی معرفت هستند. چنین استدلال شده که هر دو تئوری به صورت ذاتی مشکلاتی برای توضیح دانش سطح بالا دارند. برای مثال تئوری CR این مورد را توجیه می‌کند:

۱)من می‌دانم که عمر کفش‌های جدید دارد

 

اما در توجیه دانش سطح بالا ناتوان است:

۲)من می‌دانم که این باور من صادق است: باور دارم که عمر کفش‌های جدید دارد.

 

تئوری NR در مورد «آمپر بنزین» به مشکل میخورد. مدافع این نظریه می‌گوید رکسانا گزاره‌ی زیر را می‌داند:

۳) در این مورد خاص، آمپر بنزین F را نشان می‌دهد و باک پر است. 

 

او اگر بخواهد باور خود را تضمین کند باید به گزاره‌ی زیر باور داشته باشد:

۴)در این مورد، آمپر بنزین درست کار می‌کند.

 

و به نظر می‌رسد که دانش به گزاره‌ی زیر نیز برایش حاصل می‌شود:

۵)آمپر بنزین قابل اطمینان(موثق)است.

 

مثال‌های بیشتری از این دست می‌تواند زد؛ به هر حال این نتیجه قابل قبول نیست و مشخص نیست که تئوری NR چگونه می‌تواند از بروز آن جلوگیری کند. اما ما باید چه درس‌هایی از این مثال‌ها بگیریم؟ نخست این که این پدیده‌ها دلایلی فراهم می‌کنند که مهر تاییدی است بر دیدگاه سنتی که دانش نیازمند توجیه یا justification است. دیدگاه سنتی این چالش‌ها را نسبتا آسان برطرف می‌کند. اول این که برای نتیجه شدن ۲ از ۱ یک تبیین طبیعی پیشنهاد می‌کند. شواهد خوب برای این که عمر کفش‌های جدید دارد همچنین شواهد خوبی است برای این که باور به «عمر کفش‌های جدید دارد» صادق است و کاذب نیست. زمانی که شما چنین شواهدی داشته باشید در موقعیت دانشی خوبی برای گزاره ۱ قرار گرفته اید و چالش‌های گتیه‌ای اصلا مطرح نیستند. از طرفی با داشتن این شاهد در موقعیت معرفتی خوبی هم برای گزاره‌ی ۲ قرار دارید که معرفت سطح بالاتر است.  

 

به میان کشیدن پای توجیه(justification) همچنین برای توضیح مشکل مورد رکسانا نیز کمک‌کننده است. اگر به خاطر بیاورید او نه برای ۳، نه برای ۲ و نه برای ۱ توجیهی نداشت. اگر توجیه شرط لازم برای معرفت باشد او هیچ یک از این سه گزاره را نمی‌داند و به نظر می‌رسد که این موضع درست باشد. چون ۳ مستقیما مستلزم ۴ است رکسانا باید در باور به ۴ موجه باشد در صورتی که در باور به ۳ موجه بوده باشد. از این رو که در باور به ۴ موجه نیست پس در باور به ۳ نیز موجه نیست. 

 

اگر رکسانا دلیل مستقلی برای باور به این گزاره که «موقعیت عقربه در آمپر بنزین به طریق قابل اعتمادی با میزان سوخت موجود در باک همبستگی دارد» ندارد؛ نمی‌توانیم چنین نتیجه بگیریم که او زمانی که به آمپر بنزین نگاه می‌کند باور موجهی به گزاره‌ی «باک سوخت پر است» دارد. بنابراین سنت‌گرایان می‌توانند اظهار بدارند که رکسانا گزاره‌های ۳ و ۴ را نمی‌داند چرا که توجیهی برای هیچ کدام ندارد. 

اگر موارد لازم برای توجیه دانش را مجددا بررسی کنیم؛ کارمان برای توضیح مثال آمپر بنزین راحت‌تر می‌شود. گفته شد که «برای این که رکسانا با نگاه به آمپر بداند چقدر سوخت در باک دارد نیازمند این است که توجیهی برای مورد اطمینان بودن آمپر دست و پا کند». چنین ادعایی ما را در یک سیر قهقرایی می‌اندازد. چنین فرض کنید که برای توجیه باور به X همواره نیاز به توجیه قابل اطمینان بودن فرایندی که X را به دست می‌دهد داشته باشیم. این چنین می‌نماید که توجیه هر باوری یک سلسله‌ی بی‌منتهی از توجیه را نیاز دارد؛ بدین صورت که توجیه باور در مرتبه‌ی n+1 به قابل اطمینان بودن مسیر ایجاد توجیه در مرتبه‌ی n گره می‌خورد. 

آنچه که در مثال رکسانا دیدیم را نمی‌توانیم به تمامی موارد تعمیم دهیم و نتیجه بگیریم که همیشه فرایند‌های باورساز خود باید موجه باشند. 

در مجموع وثوق‌گرایی مشکلات جدی‌ای را برای ارائه‌ی ادله‌ی «دانش فکری» درست می‌کند که می‌توان با اتخاذ رویکردی مناسب به توجیه معرفتی از آن‌ها اجتناب کرد. سوالی که اکنون پیش می‌آید این است که ضعف وثوق‌گرایی که آن را روشن کردیم به خاطر دانش فکری است یا این که وثوق‌گرایی مشکل عمیق‌تری دارد که صرفا در این مورد خاص بر ما روشن شده است؟

به طریقی مرتبط، کسی ممکن است بپرسد که آیا تنها نقش اساسی که شرایط توجیه ایفا می‌کند تشخیص دادن رابطه‌ی بین دانش سطح‌پایین و سطح بالاست؟

وگل این طور پاسخ می‌دهد که چنین مشکلی به خاطر نقصی در ریشه‌های وثوق‌گرایی است اما برای آن استدلالی نیز نمی‌آورد. وی معتقد است که دستیابی انسان به دانش نوعی موفقیت است و ما باید وظیفه‌ی خود را در این رابطه انجام دهیم. لزوم توجیه معرفتی این است که تلاشی برای فرموله‌کردن آن بخشی است که بر عهده‌ی ماست. وثوق‌گرایی نه تنها این وجه از توجیه را نادیده می‌گیرد بلکه بخش‌هایی که مرتبط با جهان خارج است را به شناسنده مرتبط می‌کند. در نتیجه تئوری وثوق‌گرایی در برخورد با موارد مختلف دچار اشتباه می‌شود که مثال‌هایی از آن را در مقاله بررسی کردیم. وثوق‌گرایی در توجیه دانش فکری به مشکل می‌خورد چرا که از دانش به معنای عام ناقص تر است؛ در نظر گرفتن این نکته مارا به این نتیجه رهنمون می‌کند که «دانش به معنای عام نه باور صادق موثق است و نه باوری است که از یک فرایند موثق حاصل شده باشد»